زیر اسمان شب

عشقی علمی اجتماعی و مقالات

زیر اسمان شب

عشقی علمی اجتماعی و مقالات

حکومت ری یا ریختن خون حسین؛ کدامیک؟

                                              محرم 

 

نامه ابن زیاد به حسین علیه السلام

حربن یزید ریاحى جریان نزول حسین علیه السلام را به کربلا به ابن زیاد گزارش نمود و عبیدالله که از جریان رسیدن امام ‏حسین در کربلا واقف گردید نامه اى بدین شرح به امام حسین علیه السلام نوشت :

«حسین ، به من گزارش رسیده که تو در کربلا فرود آمده اى و امیرالمؤ منین یزید! به مـن نوشته است که در ‏جاى نرمى استراحت نکنم و از نان سد جوع ننمایم تا ترا به خداى لطیف و خـبیر برسانم (یعنى بکشم ) یا اینکه ‏بحکم من و حکم یزید تسلیم شوى.»

ابن زیاد نامه را بوسیله پیکى براى امام حسین فرستاد و امام پس از خواندن نامه را به زمـین انداخت و فرمود: ‏‏(( مردمى که خریدار خشنودى مخلوق در مقابل غضب و نارضایتى خالق و آفریدگار باشند رستگار نخواهند شد. ‏‏)) 

فرستاده ابن زیاد از امام مطالبه پاسخ نمود و امام فرمود: این نامه جواب ندارد پیک ابن زیاد ماوقع را به عبیدالله ‏گزارش نمود و او خشمناک گشت و به مسجد رفت و خطبه خواند و از یزید و پدرش تعریف و تمجید نمود و مردم ‏را به جنگ با حسین علیه السلام تحریک و تحریص کرد و وعده داد که پاداش و عطاى آنرا صد چندان خواهد ‏کرد.

ابن سعد در سر دوراهى

به نوشتـه مورخین ابن زیاد قبلا عمر بن سعد بن ابى وقاص را به حکومت رى منصوب نمـود ضمـنا چـهار هزار ‏سپاهى تجهیز شده بودند که عمر بن سعد ضمن ایفاء ماموریت مـحوله به جنگ با مردم دیلم بپردازد و چون امام ‏حسین علیه السلام وارد کربلا گردید و حر گزارش آنرا براى ابن زیاد فرستاد عبیدالله بن زیاد به عمر بن سعد ‏گفت : سر الیه فاذا فرغت فسر الى عملک .

‏(( یعـنى اول برو کار حسین علیه السلام را تمام کن وقتى از او فارغ شدى آنگاه به سوى محل خدمت خود (رى ‏‏) برو. )) 

عمر سعد : مرا از این کار معاف دار؟

ابن زیاد: بسیار خوب فرمان حکومتى را به ما رد کن ؟

عمر سعد که چنین انتظارى نداشت و فکر انصراف از حکومت رى در مخیله اش خطور نمى کرد دچار حیرت شد و ‏لذا یک شب مهلت خواست و با اطرافیان خود به مشورت پرداخت همه او را منع کردند.

حمزه پسر مغیرة بن شعبه خواهرزاده ابن سعد به وى گفت:

‏(( ترا بخدا دائى! مبادا بسوى حسین بروى که نزد پروردگارت گنه کار و قطع کننده رحم خواهى بود بخدا سوگند ‏اگر تمام دنیا از آن تو باشد و پادشاه همه جهان باشى و از آن دست بکشى بهتر است از اینکه خدا را ملاقات ‏کنى در حالیکه خون حسین را به زمین ریخته باشى . )) 

ابن سعد گفت : انشاءالله آنچه گفتى خواهم کرد و تمام شب را در فکر بود .

‏1 ـ (( عبیدالله از میان همه اقوام مرا انتخاب و به سرزمین (رى ) حکومت داد. )) 

‏2 ـ (( پس بخدا قسم متحیرم که کدام یک از این دو امر خطیر را برگزینم . )) 

‏3 ـ (( آیا رى را که مورد اشتیاق و آرزوى من است رها کنم یا دست به خون حسین بیالایم و با مذمت فراوان به ‏خانه برگردم . )) 

‏4 ـ (( جزاى کشتن حسین آتش جهنم است که گریزى از آن نیست اما حکومت رى هم نور چشم من است.)) ‏‏2

عـمـر سعـد گـفـت : مـى روم و با چـهار هزار نفر سپاهى که قرار بود به جنگ دیلم برود بسوى کربلا روان شد و ‏به جنگ پـسر پیغمبر خدا آمد و به حر و سپاهیانش پیوست

ابن سعد کشتن حسین را مى پذیرد

عـمـر بن سعـد صبح روز بعد نزد ابن زیاد رفت و گفت : حکومت رى را به من سپرده اى و مـردم هم شنیده اند، ‏اگر فرمان حکومتى رى را تنفیذ نمائى و از اشراف کوفه به جنگ حسین بفرستى بهتر است و نام چند نفر را هم ‏ذکر نمود.

ابن زیاد گـفـت : مـن در تمام مقام مشورت با تو نیستم اگر حاضر نیستى که با سپاهیان به جنگ حسین بروى ‏فرمان حکومتى را به من بازگردان.

محرم، امام حسین

عـمـر سعـد گـفـت : مـى روم و با چـهار هزار نفر سپاهى که قرار بود به جنگ دیلم برود بسوى کربلا روان شد و ‏به جنگ پـسر پیغمبر خدا آمد و به حر و سپاهیانش پیوست.3

عـمـر بن سعـد با آنکه شخصا یک انسان پست و بى ارزشى بود لیکن به لحاظ موقعیت پدرش که از یاران رسول ‏خدا صلى الله علیه و آله و یکى از فاتحین صدر اسلام بود و مـخـصوصا عراق به دست او فتح شده بود، و یکى از ‏شش نفرى بوده عمر بن خطاب آنها را کاندیداى خلافت معرفى کرد در میان مردم موقعیتى داشت و ابن زیاد از ‏این موقعیت سوء استـفاده کرد، به اضافه اینکه ابن زیاد دریافته بود که هر کس مسئولیت کشتن حسین را به ‏عـهده نمى گیرد و از عدم ثبات فکرى و نقاط ضعف ابن سعد آگاه بود به او پیشنهاد کرد و او هم پذیرفت اما ‏دلایل پستى و بى ارزشى وى :

‏1 - اقـدام به قـتـل حسین بن عـلى پـسر فـاطمـه که با این عمل دنیا و آخرت خود را تباه ساخت .

‏2 - مـسلم بن عقیل که او پیشنهاد وصیت مى کند به خاطر جلب رضایت ابن زیاد از پذیرش وصیت مسلم ‏خوددارى مى کند تا اینکه ابن زیاد به او اجازه پذیرش مى دهد.

‏3 - با تـوجه به اینکه وصیت مسلم سرى بود لیکن عمر سعد علنى نمود که مورد توبیخ ابن زیاد قـرار گـرفت و ‏گفت (( شخص امین خـیانت نمـى کند لیکن گاهى خائن را امین قرار مى دهند )) 

که در این جمله ابن زیاد او را خائن معرفى مى کند.

‏4 - فرمانده کل قواى کفر در صحراى کربلا پس از شهادت حسین علیه السلام زره امام را غـارت کرد و پـوشید ‏که با این عملش به سپاهیان کوفه جرات داد خیام حرم حسینى را غـارت کنند و البسه و زر و زیور آل رسول خدا ‏و زنان و دختران بنى هاشم و علویین را به یغما برند!

‏5 - عـمـر سعـد آنقـدر پـست و بى اراده بود که براى صحه گـذاشتـن به قتل امام حسین ، منکر همه چیز مى ‏شود چنانکه مى گوید:‏

‏(( مـردم مـى گـویند که خـداوند بهشت و دوزخـى آفـریده و انسانهاى گنه کار را با دستبندهاى آتشین عذاب ‏مى کند. )) 

علی لعنت الله علی القوم الظالمین

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد