امام خمینی (ره) : در شب قدر مسلمانان با شب زنده داری و مناجات خودرا از قید بندگی غیر خدای تعالی که شیاطین جن و انس اند ، رها شده و به عبودیت خداوند در می آیند و در روز قدس که آخرین روزهای شهرالله اعظم است ، سزاوار است که همه مسلمانان جهان از قید اسارت و بندگی شیاطین بزرگ و ابرقدرتها رها شده و به قدرت لایزال الله بپیوندند و دست جنایتکاران تاریخ را از کشورهای مستضعفان قطع و رشته طمع آنان را بگسلانند.
پایان هر انتظار طولانی و سختی همیشه همراه با اتفاقات امیدوار کننده و شیرین نیست. درست در روزی که خداحافظی حبیب کاشانی با پرسپولیس نوید روزهای آرامش بخش تیم نگون بخت پرسپولیس را به هواداران میلیونی اش می داد هیات مدیره ای که پروسه طولانی معرفی اش خطر حذف از آسیا را برای پرسپولیس در پی داشت معرفی شد و انتخاب یک مدیرعامل بی اطلاع از ورزش دیگر برای یک تیم محبوب و مردمی از سوی وزیری که شاید اگر خودش ورزشی بود رای اعتماد نمی گرفت (!) عجیب نبود اما تلخ ....
طی شدن تدریجی پله های ترقی در پرونده کاری سرتیپ پاسدار محمد رویانیان به وضوح به چشم می خورد. او ابتدا در سال 1361 به عضویت کمیته بسیج شهرستان نور درآمد و پس از بر عهده گرفتن مدیریت کمیته با ادغام شهربانی و کمیته، فرماندهی انتظامی نور را بر عهده گرفت و سپس اولین فرمانده پلیس 110 و رئیس مرکز فوریت های پلیسی شد.
فرماندهی پلیس راه، ریاست راهنمایی و رانندگی و رئیس ستاد حمل و نقل و مدیریت سوخت سمت های بعدی رویانیان بودند. او حالا با حفظ آخرین سمتش مدیرعامل باشگاه پرسپولیس نیز شده و بعید نیست روند صعودی را در ورزش هم ادامه دهد و به زودی به ریاست فدراسیون فوتبال و وزارت ورزش برسد! شایعه جانشینی علی آبادی رئیس وقت سازمان تربیت بدنی توسط او در سال 88 مرتب به گوش می رسید.
رویانیان با بیان جمله «هر کجا حکم کنند می روم» نشان داد اصولاً علاقه عامل مهمی برای گرفتن یک پست نیست و قطعاً علاقه هایی که پس از گرفتن پست به دست می آیند ماندگارترند! رویانیان چند سال قبل و در مصاحبه ای تلویزیونی از علاقه به ورزش کونگ فو خبر داد و هیچ اسمی هم از فوتبال به میان نیاورد اما اصلاً بعید نیست او هم مثل کفاشیان پس از چند سال رفته رفته به این رشته پرمخاطب علاقه مند شود! البته در دومین مصاحبه اش پس از مدیرعاملی خاطره بازی با حسین فرکی در زمین خاکی را برای نخستین بار مطرح کرد.
مدیریت ستاد حمل و نقل و مدیریت سوخت به خودی خود شغلی حساس و زمانبر است و به این دلیل مدیر این ستاد هر چند روز یکبار در گفت و گو با رسانه ها به تبیین آخرین اتفاقات این حوزه می پردازد. حال سوال این جاست که آیا رویانیان وقت کافی برای اداره پرسپولیس و حواشی پرتعدادش را دارد؟ البته اجرا نشدن قانون دوشغله ها در باشگاه پرسپولیس چندان عجیب نیست! به یاد بیاورید که مدیرعامل سابق این باشگاه یک «معلم ساده» بود.
شاید اساسی ترین فاکتور مدیریت بر تیمی که چندین میلیون هوادار دارد توانایی کنترل حاشیه ها باشد. در چنین شرایطی مدیری که به حواشی دامن بزند قطعاً مدیر موفقی نخواهد بود. رویانیان منهای حواشی مربوط به استعفایش از راهنمایی و رانندگی و البته حواشی مرتبط با اظهارنظرهای تندش در جریان حوادث پس از انتخابات چندان مدیر حاشیه سازی نبوده اما معلوم نیست روی صندلی مدیریت پرسپولیس و در مواجهه با مخاطبان فراوان و روزنامه های ورزشی زیاد که خط قرمزهای کمتری هم دارند بتواند کم حاشیه به کار ادامه دهد.
فوتبال در هر سنی و از هر قشری مخاطب دارد. شاید کمتر کسی از ماجرای روضه خواندن رویانیان در جمع تعداد کثیری از مدیران زیردستش خبر داشته باشد و شاید کمتر کسی بداند کسی که سال ها جامه مدیریت راهنمایی و رانندگی را بر تن کرده در مقطعی هر روز ماشینش را در پیاده رو پارک می کرده! اما قطعاً از این پس هر اشتباه جالب یا به تعبیری همان سوتی خودمان از رویانیان می تواند تیتر یک روزنامه ورزشی و نقل محافل فوتبالدوستان شود.
اولین مصاحبه های رویانیان بعد از دریافت حکم مدیرعاملی پرسپولیس به اندازه حال و روز امروز این تیم ناامید کننده بود! او ابتدا از علاقه به خدمت برای جوانان سخن به میان آورد و در ادامه برای اثبات تسلطش به اوضاع امروز فوتبال و البته اثبات علاقه وافر ایرانیان به فوتبال تلاش کرد نام چند تیم پرطرفدار لیگ برتر را ببرد. او از شموشک نوشهر و استیل آذین تهران نام برد! و نام تقریباً تمام باشگاه های پرطرفدار فوتبال ایران را از قلم انداخت! رویانیان در ادامه در پاسخ به سوال یکی از خبرنگاران مبنی بر وضعیت آینده استیلی گفت: «اول اجازه بدهید استیلی را بشناسم!» البته در مصاحبه های روزهای بعدش کمی بهتر شد و حتی به کری خواندن برای رقبا پرداخت.
یکی از عوامل مهم نارضایتی هواداران پرسپولیس از کاشانی بها دادن بیش از حد او به بوقچی های باشگاه و به پا داشتن سنت «بوقچی درمانی» به هنگام ناکامی های تیم بود. علیرغم استعفای تعدادی از مشاوران و معاونان باشگاه که بیشترشان از خویشاوندان سرپرست بودند (!) مدیران روزنامه پرسپولیس برخلاف استعفای قبلی کاشانی قصد تعطیل کردن روزنامه شان را ندارند و به جای آن هر روز جمله ای با فونت بزرگ در خوشامدگویی به رویانیان را روی جلد می برند! علاوه بر این بوقچی های باشگاه در اولین جلسه بازدید رویانیان از باشگاه پرسپولیس او را به شدت با لقب «سردار پرسپولیسی» تشویق کردند و گفتند آدم ها می آیند و می روند و «ما» می مانیم! تا اینگونه آب پاکی را روی دست هواداران بریزند که قرار نیست تغییر خاصی در شیوه اداره باشگاه مجبوبشان رخ دهد. رویانیان هم در همان روز خودش را از جنس کاشانی دانست، اما ای کاش رویانیان بداند که خود کاشانی هم در آخرین روز اقرار کرد که پایان راه مدیریت او هر جایی بود جز بهشت ...!
برای ارزیابی عملکرد رویانیان در مسند مدیرعاملی پرسپولیس فعلاً به زمان نیاز است اما یکی از اولین اقدامات او پس از مدیرعاملی تیم محبوب پایتخت هدیه دادن کارت هدیه های 500 هزارتومانی به بازیکنان پرسپولیس بود! این کار البته او را نزد بازیکنان محبوب خواهد کرد اما هزینه این کارت ها قطعاً از حساب شخصی خود او پرداخت نشده و بی تردید چنین هدیه ای از «حق مردم» به بازیکنانی که هنوز مدت زیادی از باخت بدشان به استقلال سپری نشده چیزی برای شنونده خبر به ارمغان نمی آورد جز بهت و حیرت!
مجید جلالی همیشه حرف تازهای برای فوتبال دارد. او که جزو معدود مربیان صاحب فکر در فوتبال ایران است درباره بحث حضور مدیران غیر فوتبالی در فوتبال نظر جالبی دارد
مجید جلالی همیشه حرف تازهای برای فوتبال دارد. او که جزو معدود مربیان صاحب فکر در فوتبال ایران است درباره بحث حضور مدیران غیر فوتبالی در فوتبال نظر جالبی دارد و میگوید دولت به عنوان مرکزی که سرنخ فوتبال را به عنوان سرگرمی مردم در اختیار دارد هیچ وقت اجازه نمیدهد که این سرنخ از دستش جدا شود.
جلالی مربی تیمهایی چون پاس و سایپا و سرمربی فعلی تیم فولاد خوزستان در گفتوگویی اختصاصی با تبیان درباره حضور غیر فوتبالیها در فوتبال اظهار نظر کرد:
اگر بخواهیم این موضوع را در فوتبال ایران بررسی کنیم باید به عقبتر برویم و آن زمان است که میتوانیم به جمع بندی برسیم و احیانا دلایل لازم را پیدا کنیم. پیش از انقلاب هم چنین سیاستی وجود داشت. مثلا وقتی آنها تصمیم گرفتند قرمز و آبی را راهاندازی کنند تا در جامعه، فوتبال مثل حالا تاثیرگذار باشد از افراد نظامی یا کاملا سیاسی استفاده کردند. آنها ماموریت گرفتند تا کار را آن طور که مورد نظر است، پیش ببرند. در آن زمان رییس فدراسیون هم کسی بود که بدون سابقه فوتبالی تنها ارتباط نزدیکی با حاکمیت داشت. این تاریخچه حاکی از دیدگاهی است که در کشور ما نسبت به فوتبال و ورزش وجود داشته است. فوتبال در کشورمان موضوع سرگرمکنندهای است که میتواند جامعه را مشغول خود کند و آلت دست سیاستگذاران باشد. بنابراین با این دیدگاه همه امور این فوتبال باید در اختیار دستاندرکاران باشد و آنها سرنخ را تنها در دست خود نگه میدارند. این نگاه ربطی به این دولت یا دولت قبل ندارد. می بینیم روسای فدراسیونهای تاثیرگذار با دولتها رفتو آمد دارند.
تا زمانی که دیدگاهها تخصصی نشود، چنین وضعیتی وجود خواهد داشت. وقتی همه بدنه فوتبال از نظر اداره و منابع مالی وابسته به دولت است و دولتها تنه خودشان را محق میدانند که ورزش را اداره کنند چنین حالتی وجود دارد و با انتقاد من و شما این شیوه اصلاح نمی شود. اگر واقعا قرار است اصلاحاتی صورت گیرد باید از طریق قوانین این کار صورت گیرد.
در کشور ما سابقه نشان داده خصوصی سازی در ورزش غیر ممکن است. با توجه به ساختاری موجود نمیتوان از خصوصیسازی در ورزش صحبت کرد. اگر قرار است خصوصی سازی در فوتبال صورت گیرد باید استادیومها به باشگاهها اختصاص پیدا کند، بلیت فروشی را باشگاهها خودشان بر عهده بگیرند و حق پخش تلویزیونی هم به صورت واقعی پرداخت شود. حتی باید برای حق پخش رقابتی به وجود بیاید اما وقتی تنها صدا و سیما را داریم، رقابت و دادن حق پخش واقعی بی معنی است.
این دقیقا مطابق به همان چیزی است که گفتم اما اگر قبول داشته باشیم که ورزش توانسته چنین مدیرانی را تربیت کند آیا اگر مدیری ورزشی داشته باشیم که سیاسی نباشد آیا آن مدیر صرفا ورزشی میتواند برای باشگاهش هواپیما بخرد یا برای سفر تیمش به خارج از کشور کارها را مدیریت کند؟ فکر می کنم پاسخ این سوال مشخص است. آن مدیر باید به دولت وصل باشد تا بتواند کارهایش را پیش ببرد. اگر متصل باشد میتواند و این نشان میدهد که مدیر فوتبالی دست آخر هم باید سیاسی باشد. یک چیزی را هم نباید فراموش کنیم. در این سی سال که توانستهایم دو بار به جام جهانی برویم در هر دو مقطع مدیران فدراسیون فوتبال افرادی ورزشی بودهاند که هر چند ضعفهایی هم داشتهاند اما لااقل ورزشی بودهاند.
خروجی کارشان بیشتر مقطعی بوده است. مثلا توانستهاند در مقاطعی ساختمانی را برای باشگاه بگیرند یا بودجهای را گرفتهاند. نمیتوانیم بگوییم هیچ کاری انجام نشده اما کارها مقطعی بوده است. از طرفی دیگر در کنار چیزهایی که اضافه کردهاند خودشان هم سودهای زیادی بردهاند.
شاید یکی از دلایلش این بود که مدتها این دو باشگاه هیات مدیره نداشتند و جامعه این طور استنباط میکرد که پس از این همه وقت قرار است کارگروههای تخصصی برای مدیریت این دو باشگاه شکل بگیرد اما وقتی این انتخابها با این انتظار همخوانی نداشت، چنین مسالهای با این شدت در سطح جامعه مطرح شد.
اعلام ترکیب جدید هیات مدیره دو باشگاه استقلال و پیروزی در آخرین روزهای تابستان امسال قطعا برای اولین وزیر ورزش و جوانان به عنوان یک اقدام بحث برانگیز در تاریخ این وزارتخانه ثبت خواهد شد؛ چه اینکه در پی همین اقدام بود که محمد عباسی از سوی منتقدانش به دخالت دادن سیاست در ورزش متهم شد.
حضور محمد رویانیان(رییس ستاد سوخت کشور)، لطفالله فروزنده دهکردی(معاون منابع انسانی رییس جمهور) و محمدحسین نژادفلاح(نماینده مجلس) به عنوان اعضای جدید هیات مدیره باشگاه پرسپولیس و امیدوار رضایی و مقداد نجفنژاد(دو نماینده مجلس) در هیات مدیره باشگاه استقلال و همچنین سیدشمسالدین حسینی وزیر اقتصاد و دارایی به عنوان رییس مجمع باشگاه استقلال و محمد عباسی هم به عنوان رییس مجمع باشگاه پرسپولیس از این جهت مورد انتقاد شدید قرار گرفته که بسیاری از منتقدین این موضوع را مصداق بارز سیاسی کردن ورزش می دانند.
البته سالهاست که در کشور ما و البته بسیاری از دیگر کشورها ورزش و سیاست با یکدیگر گره خورده است. سیاستمداران همواره برای افزایش محبوبیت خود از تریبون ورزش که غالبا جذاب تر و پر مخاطب تر از سیاست است استفاده می کنند؛ با ورزشکاران عکس یادگاری می گیرند، با لباس ورزشی مانور تبلیغاتی میدهند، در مسابقات مهم ورزشی و به ویژه فوتبال حضور می یابند و دست به کارهایی از این قبیل می زنند تا از این رهگذر محبوبیتی برای خود دست و پا کنند.
اولین و مهمترین دلیل مخالفت با حضور سیاسیون در ورزش، -فارغ از اینکه سیاست همواره پلشتی هایی را در پی دارد- دور ماندن متخصصان از این حوزه است. قطعا افراد با سابقه ای همواره در همه حوزه ها وجود دارند که اگر کسان دیگری را به جای آنها در پست های تخصصی قرار دهیم طبعا خود را از تجارب این افراد محروم کرده ایم. لذا همچنانکه انتظار می رود مثلا یک ورزشکار در کار سیاست دخالت نکند در مقابل این خواسته هم قهری است که سیاستمداران کاری به کار ورزش نداشته باشند و اجازه دهند متخصصان این حوزه فعالیت تخصصی خود را داشته باشند.
اما در ماجرای اخیر و ترکیب جدید هیات مدیره باشگاه های استقلال و پیروزی، حضور نمایندگان پارلمان نیز بسیار چشمگیر بود. مجلس شورای اسلامی چند ماه پیش قانونی را تصویب کرد که بر اساس آن سازمان تربیت بدنی به وزارت ورزش تبدیل شد. از مهمترین علل تاسیس وزارت ورزش امکان نظارت نمایندگان بر ورزش کشور بود چرا که پیش از این ساختار به گونه ای بود که مجلس اجازه دخالت در سازمان تربیت بدنی که زیر نظر ریاست جمهوری بود را نداشت.
اما با حضور نمایندگان در هیات مدیره این دو باشگاه، این افراد عملا خود زیر نظر وزارتخانه و وزیر ورزش فعالیت می کنند. در این صورت چگونه خواهند توانست به وظیفه نظارتی خود به خوبی عمل کرده و بی طرفی خود را حفظ کنند؟
البته این موضوع را نیز باید در نظر گرفت که دو باشگاه استقلال و پیروزی متعلق به استان تهران هستند و اگر هم بنا بوده که نماینده ای در هیات مدیره این تیم ها عضویت داشته باشدف نمایندگان تهران اولویت داشته اند.
موضوع مهم دیگر در این رابطه دو شغله شدن بسیاری از کسانی است که به عضویت هیات مدیره این دو باشگاه در آمده اند. علاوه بر قانون اساسی که در اصل 141 صراحتا قوه مجریه و کارمندان دولت -که احتمالا شامل هر فرد حقوقبگیر از خزانه دولت و بودجه عمومی میشود- را از داشتن بیش از یک شغل منع کرده قوانین عادی کشور نیز این موضوع را مورد توجه قرار داده است.
اگرچه ظاهری ترین استدلال در این رابطه عدم دریافت حقوق از دو جا به نظر می رسد اما روح قانون بر جلوگیری از تضاد منافع یا امکان استفاده از یک مسئولیت به نفع مسئولیت دیگر و در نهایت در جهت منافع شخصی تاکید دارد که متاسفانه در مساله اخیر به خوبی مورد توجه قرار نگرفته است.
موضوع دیگری که موجب ابراز انتقاد به وزارت ورزش برای ترکیب جدید هیات مدیره باشگاه های استقلال و پیروزی می شود، تضاد این اقدام با خصوصی سازی ورزش است. در الزامات اصل44 قانون اساسی وسیاستهای کلی آن، به بخشی از مقررات مالی دولت برخورد می کنیم که مدیران ورزشی را ملزم می کند اهداف و رسالت ورزشهای آماتوری و حرفه ای را با وظایف تعریف شده وزارت ورزش وجوانان و اهداف نظام تفکیک وبا فرآیند قانونی اقدام به خصوصی سازی کنند تا بتوانند روندی پایدار و موفق به همراه رعایت حقوق شهروندی و عدالت اجتماعی را پیش رو داشته باشند.
علاوه بر این کنفدراسیون فوتبال آسیا در اولتیماتومش به باشگاههای آسیایی آنها را ملزم کرده تا سال 2013 با رعایت هفت اصل مورد نظر AFC حرفهای و خصوصی شوند.
با وجود اولتیماتوم AFC و خطر حذف تیمهای ایرانی از لیگ قهرمانان آسیا مسئولان ورزش و فوتبال ایران هنوز اقدامی جدی و اساسی برای خصوصیسازی نکردهاند و 16 تیم حاضر در لیگ برتر ایران کماکان با بودجههای دولتی و از منابع مختلف تامین اعتبار می شوند تا روند خصوصی سازی در ورزش کشور نه تنها حرکتی لاک پشتی داشته باشد بلکه گاهی –همچون اقدام اخیر- حرکتهایی خلاف آن برداشته شود.
و اما سخن پایانی خطاب به سیاسیون ورزشی: گرچه دخالت سیاست در عرصه ورزش اقتضائاتی دارد اما انتظار است حالا که با وجود تمامی انتقادات و مخالفت ها قدرت سیاسی بر تخصص ورزشی چنبره زده انتظار می رود لااقل در تصمیم گیری های خود متخصصان را کنار نزده و از نقطه نظرات کارشناسان خبره و با تجربه در حوزه ورزش بهره مند شوید تا ورزش کشور بیش از این رو به افول نرود و البته سعی کنید مسوولیت های سیاسی خود را که قاعدتا بر این مسوولیت اولویت دارد به خوبی انجام دهید تا سیاست نیز به سرنوشت ورزش دچار نشود.