زیر اسمان شب

عشقی علمی اجتماعی و مقالات

زیر اسمان شب

عشقی علمی اجتماعی و مقالات

ابیات عاشقانه

تا حرف می زنی

چشمانم خیس می شود                                           

یک شب مه گرفته

و حرف هایی تلخ

که از اعماق تنهایی ام بیرون می آید

دستم را بگیر

من به بودن تو نیاز دارم

گویی غمی در صدایت نهفته است  

 

 

چه زود فراموش می شوم

انگار سالهاست که من مرده ام

اما هنوز ذهن زخمی ام

یاد تو را نشانه می رود

ادامه مطلب ...

عاشقم من به عالم ولی کودل.....

عشق شیرین من 

در کویر خلوت دلم با لبانی تشنه راه دشواری را در پیش گرفتم

می دانم که نیاز به جرعه آبی دارم تا خود را با آن سیراب نمایم

در قلبم غوغایی است غوغای عشق تو

نگاهت برایم همچون رودخانه ایی است که هرگز درآن رکودی نیست

می خواهم که مرا به حال خود وا مگذاری و مرا همیشه با خود همراه سازی

بگذار تا از احساسات شیرینت لبریز شوم

بگذار تا به وسعت قلب پرمهرت دست یابم

زلالی عشقت را از من مگیر، انشای چشمت را برایم بخوان

 تا با شنیدن آن سرشار از شادی شوم

ادامه مطلب ...